همکاری برای برنده شدن / قدرت اکوسیستم‌های مالی به عنوان یک استراتژی بازار

قدرت یک اکوسیستم در همبستگی اجزاء آن نهفته است، اما دستیابی به همبستگی و تعادل، زمانی که بیش از دو طرف در اکوسیستم درگیر هستند، کار آسانی نیست.

بیایید با یک مثال به این موضوع ورود کنیم، رویدادی در حال برنامه‌ریزی است و می‌بایست جایگاه صندلی مهمانان رویداد را مشخص کنیم، شما نمی‌توانید صندلی آقای آبی و آقای زرد را کنار هم بگذارید! این دو با هم‌صحبتی ندارند. خانم سبز با آقای آبی خوب کنار می‌آید مگر اینکه خانم قرمز هم در صندلی کناری آن‌ها باشد. وقتی آقای بنفش و خانم صورتی دور هم جمع می‌شوند، همیشه با آقای آبی و آقای زرد بحث می‌کنند.

خوب، شما در تلاشید تا ترکیب جادویی را ایجاد کنید که در آن همه آقایان و خانم‌ها خوشحال باشند. این همان سطح از ملاحظات عملیاتی و فنی در تعیین شکل یک اکوسیستم مالی است که باید به آن توجه داشت.

حالا به اکوسیستم Sofi (شرکت ارائه‌دهنده خدمات مالی در آمریکا) نگاهی بیندازیم! انتخاب تک‌تک این اجزاء و چینش و ارتباطات مابین آن‌ها و هسته اصلی Sofi ماجرایی است مشابه، اما بسیار پیچیده‌تر از چالش ایجاد ترکیب جادویی از هم‌نشینی مدعوین رویداد ما!

اکوسیستم سوفی SOFI
اکوسیستم سوفی SOFI
نمای زیر پنج نوع اکوسیستم مالی دیجیتال که آینده فعالیت‌های مالی را شکل می‌دهند نشان می‌دهد که در ادامه با توصیفی کوتاه از هریک به شفاف‌سازی آن پرداخته خواهد شد.
پنج نوع اکوسیستم مالی دیجیتال
پنج نوع اکوسیستم مالی دیجیتال
برای مطالعه ادامه مطلب اینجا کلیک بفرمایید.

مستندسازی در محصولات نرم‌افزاری

در مجموعه‌ای که مشغول فعالیت هستیم، در تیمی که در حال کار هستیم و حتی برای مدیریت بعضی موضوعات شخصی خودمان، موضوع مستندسازی یک موضوع چالشی بین اعضاء مجموعه، تیم و خودمان! است.

مستندسازی در محصولات نرم‌افزاری
مستندسازی در محصولات نرم‌افزاری

مستندسازی و تصمیم‌گیری درخصوص میزان و نحوه مستندسازی همیشه موافقان و مخالفان خودش را داشته است و دارد. به صورت وِیژه با ورود رویکردهای چابک و بالطبع سرعت بخشی به فرآیند تولید محصولات (نرم‌افزاری) موضوع مستندسازی و تصمیم‌گیری در مورد میزان و نحوه مستندسازی همیشه محل سوال و چالش (به خصوص میان تیم‌های مختلف) بوده است.
به نظر می‌رسد مستندسازی مثل هر موضوع دیگری در فرآیند تولید نرم‌افزار، موضوعی مبتنی بر ساختار، تعریف محصول، فرهنگ وتعداد ذینفعان آن می‌تواند شکل و صورت بهینه شده‌ای به خود بگیرد تا بتواند جوابگوی نیازهای آن مجموعه یا تیم(ها) باشد.
اما ویژگی‌های مستندسازی خوب چیست؟ یا حداقل‌های یک مستندسازی خوب در تیم توسعه محصول چیست؟
پاسخ این سوال را می‌توان در سه جمله زیر خلاصه کرد:
— جوابگوی سوالات باشد، یعنی زمانی که به پاسخ سوالی نیاز دارید از طریق مستندات تهیه شده بتوانید آن را پیدا کنید.
— در دسترس باشد، یعنی بتوانید به سرعت و به راحتی از طریق مستندات به اطلاعات بیشتری دست پیدا کنید.
— به صورت سیستماتیک در حال بروزرسانی باشد، یعنی اسناد به صورت سیستمی و تحت یک ساختار نظام‌مند به صورت پیوسته در سیستم کاری (تیم) شما در حال بهبود باشد.

انتخاب جامعه هدف سیستمهای BNPL

محصولات BNPL داخلی رو کمابیش رصد می‌کنم، نکته‌ای که به ذهنم می‌رسه مشخص نبودن جامعه هدف و سیاست‌گذاری‌های شفاف در تعریف و توسعه محصولات است.

در یادداشت منتشر شده در عصر بانک بیشتر به این موضوع پرداختم.

لینک این یادداشت در اینجا قابل دسترس است.

BNPL
BNPL
الان بخر بعدا پرداخت کن

 

چطور در موقع انجام کارهای تکراری و خسته‌کننده دوام بیاریم؟

طراحی محصول و فرار از کار روتین
طراحی محصول و فرار از کار روتین

در یکی از مقالات Harvard Business Review به موضوع بالا پرداخته شده و البته که من و شما هم حتما با اون برخورد کردیم و احتمالا راهکارهایی شخصی‌سازی شده هم برای خودمون ایجاد کردیم.

در زندگی شخصی فعالیت‌هایی وجود داره که راه فراری از اون‌ها نیست مثل ظرف شستن، مرتب کردن و نظم بخشیدن به وسایل یا مسواک زدن، به جز این در محیط کار هم این موضوع وجود داره، وظایف روتینی که به کار فکری کمی احتیاج داره مثل تایپ کردن یا وارد کردن حجم زیادی داده در نرم‌افزار یا انتظار برای گرفتن خروجی از یک برنامه اجرا شده و موضوعاتی شبیه این‌ها.

در این مقاله نویسنده براساس تحقیقی که بر روی ۲۰۰۰ شرکت کننده انجام داده متوجه شده که افراد کارهایی که درگیری فکری کمی نیاز دارد را پیش از اتمام اون و خیلی زودتر از موعد ترک می‌کنند و علتش رو در این می دونه که اساساً، ذهن به دنبال درگیر شدنه وقتی کارهایی را انجام میدیم که به توجه کمتری نسبت به توان ذهنی ما داره، خسته میشیم و این باعث ترک زودهنگام اون کارها میشه. اما اگر فعالیت دومی وجود داشته باشه که بتونیم همزمان با کار کم توجه در آن غوطه ور بشیم، می تونه اون توجه بیش از حدی که بهش احتیاج داریم رو ایجاد کنه و خستگی رو کم و استقامت موندن در انجام اون کار رو افزایش بده.

کار دوم می‌تونه گوش دادن به موسیقی یا پادکست یا دیدن فیلم و مستند یا حتی انجام یکسری حرکات ورزشی همزمان باشه.

حالا همین موضوع رو میشه در بحث طراحی محصول هم وارد کرد، اگر محصول شما به هر شکلی کاربر رو درگیر کاری زمانبر و یا روتین می‌کنه و یا به ارائه خدمتی تکراری (مثلا ارائه برنامه ورزشی روزانه) می‌پردازه توجه به این موضوع و همزمان کردن این دست کارها با کاری دیگه می‌تونه لحظات خوشایندتری رو برای مخاطب به همراه داشته باشه.

راهکار شما برای فرار از ترک زودهنگام کارهای روتین و خسته‌کننده چیه؟

 

مقاله اصلی: https://hbr.org/2022/04/research-how-to-power-through-boring-tasks

دردسرهای اکانتهای فیک

 

چند وقتیه که در توییتر، فردی با اکانت فیکی که برای یکی از بانکها ایجاد کرده شروع به درج پاسخ‌های نامتعارف به کامنت مشتریان دیگه و یا پست گذاشتن برای اون برند کرده، با توجه به اینکه بیشتر پلت‌فرمهای شبکه‌های اجتماعی خارجی هستند، تا اون برند متوجه ماجرا بشه و اقدامی برای بستن این دست اکانتها بکنه و همین‌طور اطلاع‌رسانی و دلداری از مشتریان آسیب دیده از این ماجرا داشته باشه، حتما از جانب چنین افرادی به برند آسیبهایی وارد میشه.
حالا سوال مهم اینه چه اقدامات پیش‌گیرانه و پساگرایانه‌ای از سمت برندها می‌تونه انجام بشه تا حد امکان از این موضوع درامان بمونند و یا کمتر آسیب ببینند؟
یکی از اقدامات پیش‌گیرانه‌ای که به ذهن میاد اینه که در همه‌ی شبکه‌های اجتماعی اکانت خودش رو ایجاد کرده باشه و پایش محیط رو روزانه انجام بده و علاوه بر اون با کلیه روش‌های ممکن (با هر اسپل قابل تصوری) اکانتهایی برای برندش ثبت و رزرو کنه تا توسط قابل استفاده برای سایرین نباشه.
از راهکارهای پساگرایانه هم می‌تونه اطلاع‌رسانی سریع و کامل به مشتریان وعموم و پاسخ به مشتریان آسیب دیده از این موضوع و همین‌طور پیگیری قانونی و اجرایی موضوع تا بسته شدن اکانت فیکه

و بد نیست این رو هم اضافه کنم، به عنوان یک مشتری یا شهروند (هرچند ناراضی) بعد ازدیدن یک جواب یا پست غیرعادی بهترین کار اینه که به صفحه اصلی اون اکانت بریم و از اصل یا فیک بودنش مطمئن بشیم و بعد راههایی که اون شبکه‌اجتماعی برای ثبت گزارش فراهم کرده رو انجام بدیم و اگر کمی وجدانی‌تر صحبت کنیم شاید بد نباشه اگر امکانش برامون فراهم باشه اون برند رو در جریان موضوع قرار بدیم

راهکار پیشنهادی شما چیه ؟

بازاریابی عصبی یا نورومارکتینگ (Neuromarketing)

نورومارکتینگ

بازاریابی عصبی یا نورومارکتینگ (Neuromarketing)، روشی از بازاریابیست که به تحلیل رفتارمصرف‌کننده براساس پژوهش‌های پزشکی بر روی مغز می‌پردازد و به بیان ساده‌تر نقاط حساسیت مثبت یا منفی مصرف‌کننده در جریان انتخاب و خرید کالا و خدمات را به صورت علمی روشن ‌می‌کند

میخوام با طرح یک مثال یک موضوع رو در حوزه نورومارکتینگ باز کنم
کسانی که در حوزه اعتباردهی خرد یا وام‌های آنلاین فعالیت می‌کنند می‌دونن که برای تعریف یک محصول اعتباری گزینه‌ها و آپشن‌های زیادی وجود داره که به تعریف کنندگان محصول این قابلیت رو میده تا برمبنای نیاز مشتری و بازار به تعریف محصول مناسب اقدام کنند اما یکی از چالش‌های پیش‌روی همین نقطه قوت، چالش گیج نشدن مشتریست

 فرض کنید چندین محصول اعتباری پیش روی شما قرار داده میشد و هر محصول در تعداد اقساط، درصد سود ماهانه اقساط، درصد جریمه بر مبنای تعداد روز تاخیر، تخفیفات و جوایز خوش حسابی، فروشگاههای طرف قرارداد هر محصول، تعداد دفعات استفاده از محصول، میزان نمره اعتباری برای هر محصول و مبلغ اعتبار تفاوت داشتند، شما مجبور خواهید بود در بین گزینه‌های زیاد پیش روتون وقت زیادی رو برای تحلیل و بررسی و مقایسه هر کدوم صرف کنید تا به انتخاب برسید، در تحلیلی بر مبنای نورومارکتینگ ثابت شده وقتی گزینه‌های تصمیم‌گیری مشتری از ۶ مورد بیشتر بشه، مشتری دچار سردرگمی در خرید شده و احتمالا قید خرید را خواهد زد

بنابراین گذاشتن محصولاتی با ویژگیهای بعضا پیچیده در یک رده کالایی و خدماتی با هدف ارائه آپشن‌های متفاوت نه تنها نتایج مثبتی به همراه نخواهد داشت که نتیجه عکس هم خواهد داد

اگر بنا به ویژگیهای محصولمون مجبور به ارائه چندین محصول مشابه هستیم، قابلیت مقایسه ویژگیهای محصولات با هم، ارائه جداول مقایسه‌ای از ویژگیها و یا کمک براساس تهیه ویزاردهای انتخاب ویژگی‌های مناسب هر محصول برای مشتری می‌تونیم از اثرات منفی تنوع محصولاتمون کم کنیم

و این فقط یک مثال مختصر بود، یافته‌ها در این حوزه زیاده

معنای شکست و پیروزی در استارتاپ و شرکت بزرگ!

 

یک پروژه در یک شرکت جا افتاده، قدیمی و بزرگ و یک استارتاپ تعریف میشه، هر کدوم از این دو نقاط قوت و نقاط ضعف خودشون رو دارن
نقاط قوت شرکتهایبزرگ در ابتدای راه می‌تونه زمان شروع، تطبیق، یادگیری و انجام رو کوتاهتر و رسیدن به موفقیت رو سریعتر کنه و اگر این اتفاق بیفته یعنی تا اینجا خوب عمل کرده اما نقاط ضعف این شرکتها می‌تونه اونها رو در همین نقطه خاموش کنه
استارتاپها به دلیل نقاط ضعفشون زمان شروع، تطبیق، یادگیری و پیشرفت رو در ابتدای کار کندتر سپری می‌کنند و براساس نقاط قوتشون به موفقیت هر چند دیرتر می‌رسند اما اگر به موفقیت برسند یعنی تا اینجا خوب عمل کردند
حالا از این جا به بعد مهم میشه، در مسیر موفقیت کدامیک جهش‌های سریعتر، نوآورانه‌تر وکاراتری را خواهد داشت؟
این نمونه رو بیاریم و در نمونه‌های ارائه دهنده خدمات بانکی و پرداختی سال و ماههای گذشته مپ کنیم، چه استارتاپهایی که ایده‌های خلاقانه و نمونه‌های اولیه موفقیت آمیز دادند اما جهش‌های بلند رو تجربه نکردند تا جایی که شرکتهای بزرگ و کُند به اونها رسیدند و حتی با اصلاح ساختار از اونها پیشی گرفتند
برعکس چه استارتاپهایی که بعد از گذران زمان نهفته‌ی شکستهای ریز و درشت به موفقیتهای چشم‌گیر و گام‌های بلندی در مسیر رسیدند و گوی موفقیت رو از خیل شرکتهای قدیمی و بزرگ ربودند
فضا برای هر دو گروه مهیاست اگر محدود به اسامی نباشیم و با استراتژی، به روز و موثر به سمت جلو حرکت کنیم
ما در این نمونه منظورمون شرکتهای بزرگی که به تعریف ایده (پروژه) یا انجام موفقیت آمیز فاز اول نرسیدند نیست … این نکته مهمیه

نگاهی فلسفی به ویژگی‌های یک محصول

در مسیر محل کارم که در یکی از محله‌های قدیمی تهران قرار گرفته، کم نیست روزهایی که چشمم به تابلوهایی قدیمی از سر در مغازه‌ها و کوچه‌ها می‌افتد و بعضا مکث کوتاهی می‌کنم و جدای از لذتی که از سیر در تار و بود و جزئیات آنها می‌برم به صورت ناخودآگاه مقایسه‌ای بین گذشته و حال هم در ذهنم می‌کنم.

چند روز پیش این تابلو که در سر در مغازه‌ای در خیابان طالقانی تهران که گویا سالهاست بسته است و احتمالا برای دهه ۱۳۴۰ و یا ۱۳۵۰ شمسی است نظرم رو جلب کرد، معرفی تلویزیون رنگی بلموند مجهز به دستگاه کنترل از راه دور با ۱۶ کانال و ۲۳ برنامه و کانال‌یاب تمام اتوماتیک. احتمالا اینجا نمایندگی شرکت بلموند است و ویژگیهای تاپ‌ترین محصولش را در سر در مغازه برای معرفی قرار داده است.

 اینجا نقطه‌ایست که می‌شود مفهوم جمله “در گذشته زندگیها راحت‌تر بود” رو متوجه شد، انتخابهای محدود، ویژگیهای محدود، راحت میشد با اطمینان خاطر جزئیات یک محصول را تابلو کنی بر سر در مغازه‌ات و تا چندین سال خیالت راحت باشه که قرار نیست هیچ تغییری اتفاق بیفتد.

این ویژگی را بسط بدهیم به سایر ویژگیها و محصولات، این روزها مدام در معرض آپدیت محصولات و قابلیت‌ها و تکنولوژیها هستیم و درد آپدیت بودن درد بسیاری از ماست که علی رغم همه‌ی دوندگیها باز به آن نمی‌رسیم. جدای از فعال بودن در یک صنعت به صورت تخصصی، به عنوان یک انسان در جامعه انسانی به شدت نیازمند به‌روز‌رسانی مداوم هستیم در لوازم خانگی، در مد و پوشاک، در تفریحات و سفر، ماشین، موبایل و اپلیکیشن‌های مختلف تا خوراکی‌ها و میوه‌ها و سبزیجات و همه‌ی چیزهای دیگر روزمره‌امان.

هنوز درگیر و دار و کلنجار رفتن با دیجیتالی شدن هستیم که دنیای رمزارزها و بلاکچین و زندگی در دنیای مجازی متاورس نوید تغییرات به واقع عجیب و غریبی را در آینده‌ای نزدیک می‌دهد، به نظر می‌رسد در مرحله‌ای از زندگی انسانی هستیم که نیاز به یک تکنولوژی (نمی‌گویم جهش) برای افزایش قابلیت یادگیری هستیم چرا که در زمان ۲۴ ساعته هر روزه ، که نیمی از آن به خواب و امور اجباری روزمره می‌گذرد توان این حجم از یادگیری و کاربردی کردن آن، امری شدنی نیست و همین است که زندگی سخت شده است.

 

 

زنان فعال در صنعت فناوری‌های مالی ایران / زنان دنیای صفر و یک‌ها

زنان فعال در پرداخت

افتخار داشتم نام من در کنار سایر همکاران متخصص خانم فعال در صنعت فناوری‌های مالی ایران قرار بگیرد.

لینک مطلب در راه پرداخت

تجربه کاربری در یک محصول دارویی

تجربه کاربری در یک محصول دارویی

طبق تعریف آقای فیلیپ کاتلر محصول شامل سه لایه اصلی است، لایه درونی که شامل ارزشیست که به مشتری عرضه میشه، لایه میانی محصول واقعی یا همان ارزشیست که به صورت یک کالا یا سرویس درآمده است و لایه بیرونی ارزش‌های افزوده‌ایست که با عرضه آنها، مشتریان شما راضیتر و خوشحالتر و وفادارتر خواهند بود.

به تازگی از یک مکمل دارویی به صورت روزانه استفاده می‌کنم و در حین مصرف روزانه نظرم به چند نکته در طراحی این محصول جلب شد، این که من نیاز به مکمل دارویی دارم یعنی از لایه درونی سه ‌گانه آقای فیلیپ کاتلر گذر کردم، اینکه شرکت تولید کننده در قالب یک قرص به من یک محصول چند منظوره (ترکیبی از چند ویتامین و مواد مغذی) را عرضه کرده است، می‌شود گذر از لایه میانی و اما ظرایف طراحی در شکل و ظاهر و کاربری قرص، می‌شود همانها که در لایه بیرونی قرار می‌گیرد، در مقایسه نمونه‌های مشابه داخلی و خارجی اگر بخواهیم از موضوع کیفیت و کمیت این دو بگذریم تفاوتهای آشکاری در طراحی هر آنچه مرتبط با لایه بیرونی می‌شود هم وجود دارد.

اما من دراین نمونه خاص، سه ویژگی خوب (حداقل) دیدم که دوست داشتم به آنها اشاره‌ای کنم

اول: نوشته شدن توضیحات روی جلد و ارائه توضیحات و موارد هشدار در مصرف بود

دوم: ارائه نام محصول (حدسم بر این است که نام محصول نوشته شده) برای عزیزان نابینا به صورت خط بریل که واقعا این نکته بسیار مهمی است که در کمتر محصول دارویی آن را دیده‌ام

سوم: وجود خط پرفراژ با کیفیت بین هر یک ردیف قرص است، که به راحتی امکان فروش پکهای پنج‌تایی را فراهم می‌کند و با توجه به اندازه نسبیتا بزرگ ورق اصلی قرص، امکان تقسیم آن به سه تکه تمیز و بهداشتی (و احتمالا حمل راحتتر آن) را فراهم کرده است.

توجه به همین نکات ساده می‌تواند وجه تمایز خوبی را در دنیای شدیدا رقابتی این روزها برای تولیدکنندگان ایجاد کند.

 

و اما بیشتر در مورد من >>> https://zil.ink/leila.nazari