محصولات
به دنیا میان، رشد میکنند و روزی پایان زندگیشون فرا میرسه
چیزی که به وفور در شرکتهای مختلف میبینم محصولاتی هستند که در روزها، ماهها و سالهای ابتدایی عمرشون از دست میرن، در بین محصولات مرحوم شده، بسیاری محصولات وجود داره که لیاقت زندگی طولانیتری رو داشتند (حتما الان به محصول از دست رفته در مسیر شغلیتون فکر میکنید) اما بنا به اشتباهات عموما غیرفنی عمرشون به دنیا نبوده.
میشه در چرخه تعریف و تولید و فروش و نگهداشت محصول به دنبال مقصران مرگهای زودهنگام پرداخت ( و پرداخته شده اما ما گویا تا خودمون تجربه نکنیم رضایت به مطالعه و دریافت آموزش نمیدیم)
یکی از عوامل مرگ و میر زودهنگام محصولات در هفتهها و ماهها آغازین حیاتشون تعریف نامناسب MVP یا حداقل محصول قابل ارائه هستش. جایی که ما محصولمون رو یک گاو قهوهای میکنیم در جهانی پر از گاوهای قهوهای که در بین گاوهای شیرده قوی بازار له میشه و یا گاو بنفشی تولید میکنیم که انگشت نمای گاوهای قهوهای میشه و تلاشهامون برای جدی نشون دادن گاو بنفش جواب نمیده. ما عموما در این مسیر صفر و یک هستیم و کمتر به خلق گاوی قهوهای با کلاهی بنفش فکر میکنیم. البته قبول دارم ممکن تولید گاو قهوهای یا بنفش به تنهایی جواب داده باشه اما داریم از مرحومان این مسیر صحبت میکنیم اون هم بر بخشی از مسئله تمرکز کردیم که داریم رودمپ تولید محصول رو میچینیم.
مسیر شغلی من نشون داده در بازار فعلی تولید گاو قهوهای (محصولی که ویژگیهای اصلیش به خوبی کار میکنه) با کلاهی بنفش (محصولی که یک یا چند ویژگی نوآور و بارز و متمایز داره) رویکرد قابل قبولی حداقل در مرحله MVP میتونه باشه. و البته که این یک استراتژی صد در صدی نیست و بیشتر جنبه تجربه شخصی داره.
بیشتر در این مورد فکر کنیم و صحبت کنیم
برچسب: مدیریت محصول
نگاهی نوگرا به موضوعی قدیمی
دغدغهای که میخوام ازش صحبت کنم بعد از خوندن کتاب #تفکر_طراحی در کسب و کار از انتشارات #آریانا_قلم دست داد، نگاهی نوگرا به موضوعی قدیمی
متدها، دستورالعملها و ساختاربخشیهای جدیدی هر روز به دامنه ادبیات موضوعی کاری ما وارد میشن و سعی میکنن موضوعات رو از زوایای دیگری نگاه کنند و به بیان ابعاد عنوان نشده موضوع بپردازن.
در تحلیل و طراحی سیستم و مسیر توسعه محصول، هر شرکت و یا بهتر بگم هر تیمی براساس دانش و تجربه بنیان گذارانش روالهای کاری رو ترتیب میده و متدها و ابزارهایی رو برای پیشبرد کارش انتخاب میکنه و خوب البته که در طی مسیر بسته به آموزههای جدید به اصلاحاتی اکثرا مختصر در بعضی قسمتها هم اقدام میکنه، در بیشتر تیمها هم خروجیهای یکسانی به لحاظ کیفیت دیده میشه.
این روزها هم کتابها و نوشتارهای زیاد و نوبهنویی منتشر میشه که نویسندگان اون سعی کردن بهترین روشهای حل مسئله رو از دید خودشون و براساس تجربیاتشون به رشته تحریر بگذراند. این موضوع باارزشی هست، اما با ارزشتر از اون وقتیست که ما بیاموزیم چطور در فرآیند جاری سازمانی و تیمی خودمون بتونیم از ایدههای جدیدی که شاید بهش فکر نکردیم به درستی استفاده کنیم. بعضا با خوندن یا شنیدن یک تفکر جدید علاقمندیم به صورت احساسی دست به اصلاحات اساسی بزنیم و یا مایوسانه به کناری میگذاریمش و به مسیر قبلی برمیگردیم.
هیچ بهترین راهی برای اصرار وجود نداره و همیشه بهترین راه، راهیست که برای شرکت، تیم و خودتون بهینه سازیش کرده باشید.