بررسی یک نمونه احساسی به ظاهر ساده در طراحی محصول

 

یکی از همکاران از خدمات آمبولانس یکی از شرکتهای خصوصی برای جابه‌جایی مریضش استفاده می‌کنه و متاسفانه بیمار بعد از مدتی فوت می‌کنه. یکسال از زمان فوت بیمار گذشته اما پیامکهای اطلاع رسانی و تبلیغاتی اون شرکت به صورت دوره‌ای و با سرشماره‌های مختلف ارسال میشه و هر بار این پیامکها رو می‌بینه تمام خاطرات تلخ روزهای بیماری عزیزش براش تکرار میشه. ایشون بارها با اون مرکز، تماس گرفتن و خواهش کردن شماره موبایلش رو از دیتابیسشون پاک کنن و هیچ ترتیب اثری داده نشده.

حالا این موضوع به ظاهر ساده اما واقعا مهم رو بیاریم در قالب طراحی محصول و از خودمون بپرسیم محصولی که طراحی می‌کنم تا چه حد به احساسات پیش از خرید، ضمن خرید و پساخرید مشتریانمون اهمیت میده؟

تا چه حد به فیدبکهای مشتریانمون اهمیت میدیم و در اصلاح و بهبود تجربه کاربری بهشون کمک می‌کنیم؟

 چند درصد محصولاتی که طراحی میشن در پنلهای مدیریتیشون و یا ساختارها و فرآیندهاشون این نمونه ساده و امثال این مسائل رو ساپورت می‌کنن که یک شماره موبایل رو بشه از لیست پیامکهای تبلیغاتی‌اش حذف کنه؟