در مجموعهای که مشغول فعالیت هستیم، در تیمی که در حال کار هستیم و حتی برای مدیریت بعضی موضوعات شخصی خودمان، موضوع مستندسازی یک موضوع چالشی بین اعضاء مجموعه، تیم و خودمان! است.
مستندسازی و تصمیمگیری درخصوص میزان و نحوه مستندسازی همیشه موافقان و مخالفان خودش را داشته است و دارد. به صورت وِیژه با ورود رویکردهای چابک و بالطبع سرعت بخشی به فرآیند تولید محصولات (نرمافزاری) موضوع مستندسازی و تصمیمگیری در مورد میزان و نحوه مستندسازی همیشه محل سوال و چالش (به خصوص میان تیمهای مختلف) بوده است. به نظر میرسد مستندسازی مثل هر موضوع دیگری در فرآیند تولید نرمافزار، موضوعی مبتنی بر ساختار، تعریف محصول، فرهنگ وتعداد ذینفعان آن میتواند شکل و صورت بهینه شدهای به خود بگیرد تا بتواند جوابگوی نیازهای آن مجموعه یا تیم(ها) باشد. اما ویژگیهای مستندسازی خوب چیست؟ یا حداقلهای یک مستندسازی خوب در تیم توسعه محصول چیست؟ پاسخ این سوال را میتوان در سه جمله زیر خلاصه کرد: — جوابگوی سوالات باشد، یعنی زمانی که به پاسخ سوالی نیاز دارید از طریق مستندات تهیه شده بتوانید آن را پیدا کنید. — در دسترس باشد، یعنی بتوانید به سرعت و به راحتی از طریق مستندات به اطلاعات بیشتری دست پیدا کنید. — به صورت سیستماتیک در حال بروزرسانی باشد، یعنی اسناد به صورت سیستمی و تحت یک ساختار نظاممند به صورت پیوسته در سیستم کاری (تیم) شما در حال بهبود باشد.
دوره مدیریت محصول ( یک روز از زندگی مدیر محصول) ویژه بهار ۱۴۰۱
یکی از کلیدی ترین نقشها در تیمهای نرم افزاری نقش مدیر محصول است، با این حال همواره در سازمانها بر سر تعریف و تعیین حیطه وظایف آن با سایر نقشهای دیگر تیم اختلاف نظرهای بسیاری وجود دارد.
در این دوره بر آن هستیم تا به شفاف سازی تعاریف و حیطه وظایف این نقش مهم و سایر نقشهای مشابه در تیمهای نرم افزاری بپردازیم.
در این رویداد ۲ ساعت و نیمِ به دنبال بررسی ابعاد کاری یک مدیر محصول در یکی از روزهای معمولی کاری او هستیم.
به طور خلاصه محتوای این رویداد شامل سرفصلهای زیر است:
· نقش مدیرمحصول در تیمهای نرم افزاری چیست؟ · تفاوت نقشهای مدیر محصول، مالک محصول، مدیر پروژه در چیست؟ · حوزههای تمرکز مدیرمحصول کدامند؟ · یک روز از زندگی مدیرمحصول چگونه میگذرد. · یک هفته از زندگی مدیر محصول چگونه میگذرد · مسیر شغلی مدیر محصول به چه صورتی است.
این دوره برای چه کسانی مناسب است؟
برای
مدیر محصول با سابقه در تولید انواع محصولات نرم افزاری و علاقمند به دیدن این نقش از زاویه نگاه دیگری مدیر محصول با گامهای نوپا و علاقمند به استفاده از تجربیات مدیر محصول با سابقهتر تحلیلگر، طراح و یا برنامهنویس علاقمند به حرکت در جهت مدیر محصول شدن دانشجویانی که علاقمند به یافتن مسیر کاری خودشون هستند
کد تخفیف ۳۰ درصدی، با تعدادی ظرفیت محدود قابل استفاده برای علاقمندانی هست که از طریق این معرفی درخواست شرکت در دوره دارند. کد تخفیف ثبت نام : n1401
همچنین تعدادی ظرفیت برای اون دسته از افرادی که برای پرداخت هزینه مشکلاتی دارند دیده شده که با ثبت درخواستشون در ایمیل Nazari.leilaa@gmail.com به صورت رایگان در این دوره شرکت کنند.
یکی از کلیدیترین نقشهای مدیر محصول ایجاد ارتباطات مداوم با ذینفعان و تیمهای مختلفه، حالا به این سوال فکر کنید که یک فرد درونگرا میتونه در نقش مدیر محصول موفق باشه؟ این سوالیه که به عنوان یک فرد متمایل به درونگرایی از خودم پرسیدم و میدونم چالش بسیاری از مدیران (محصول) دیگه هم میتونه باشه.
در تعریف من، درونگرا کسی است که قبل از نتیجه گیری یک موقعیت را عمیقاً تجزیه و تحلیل میکنه و دوست داره قبل از بیان هر نظری، افکاری ساختارمند داشته
و اما پاسخ، واقعیت اونه که پاسخ مشخصی به این سوال نمیشه داد، چون درونگراها (مثل برونگراها) ویژگیهای خاص دیگهای دارند که میتونه اونها رو به یک مدیر موفق تبدیل کنه اگر از این ویژگیهای منحصر به فردشون به درستی بتونن استفاده کنن، البته این موضوع که فرد در کدوم نقطه از درونگرایی (به لحاظ شدت) قرار گرفته هم نکته مهمیه (تصویر رو ببینید)
خوب تجربههای من و همکارای شبیه من به این نتایج رسیده که:
اول اینکه به نقاط قوت خودتون به عنوان یک درونگرا آگاه باشید، نقاط قوتی مثل: حاضر در موقعیت ها بودن، خود شروع کننده بودن، تحلیلگر بودن، به دنبال ایجاد ارزش افزوده بودن، دیدن آنچه دیگران کمتر به آن توجه میکنند و مدیریت زمان و انرژی.
حالا چطور از این نقاط قوت در جهت مدیریت موقعیتها میشه استفاده کرد؟
جلسات خودتون را از قبل برنامهریزی کنید
برنامه و اهداف روزانه داشته باشید
برای جلسات بزرگتر و در موضوعات حساستر دستور جلسه تعیین کنید
با توجه به اینکه تمایل به صحبتهای فیالبداهه و یا غیر دقیق برای شما سخته، از ارائهها برای کمک به نشون دادن کارهای بزرگی که انجام دادید استفاده کنید
فکرهاتون را با هم تیمیهاتون به اشتراک بذارید، این مسئله از ایجاد تلقیهای منفی نسبت به شما جلوگیری میکنه
با توجه به علاقه شما به جزئی.گویی، با آگاهی سعی کنید حد میانه را (از کلی گویی و جزئی گویی) در نظر بگیرید
در هنگام بیان موضوعات به دیگران به جای تمرکز بر آن چه خودتان میپسندید به اینکه شنوندهها چه چیزی میپسندد تمرکزکنید
مهارتهای گوش دادن قطعا یکی از ابرقدرت های شماست! از اون به نفع خودتون استفاده کنید و کسی باشید که واقعاً در طول جلسات گوش میده. به غیر از آن، این مهارت کاملاً با نقش PM بودن مطابقت داره، چون شما اساساً در تمام روز به صحبتهای تیمهای مختلف، نگرانیها و نیازهای آنها گوش میدید
از موضوع تحلیلگر و متفکر بودن به نفع خودتون به عنوان یک PM استفاده کنید، PM های کنجکاو معمولاً کسانی هستند که می تونن بیشترین ارزش را برای محصول ایجاد کنند. بنابراین، از این ویژگی برای پرسیدن سؤالاتی استفاده کنید که به طور طبیعی در ذهن شما ظاهر می شود
و در آخر اینکه، زمان آرومی رو برای خودتون در طول روز پیدا کنید، درونگراها قطعاً زمانی بهتر عمل میکنند که زمان و فضای خودشون رو برای تفکر در اختیار داشته باشن. در این زمان به کار، ایده ها و پروژه های خودتون فکر کنید. ساکت بودن برای شما بسیار مهمه چون باعث میشه ذهن شما دوباره ساختار خودش رو پیدا کنه
آکادمی بانکداری دیجیتال صاد، با همکاری با بهترین موسسات آموزشی کشور نظیر سازمان مدیریت صنعتی و با بکارگیری تجارب و درس‑آموختههای مرکز آموزش علمی-کاربردی شرکت گسترش انفورماتیک ایران، به عنوان یکی از موسسات زیر مجموعه هلدینگ فنآوری و نوآوری صاد، دانش روز و مهارتهای حرفهای لازم به منظور توسعه بانکداری دیجیتال را به متقاضیان ارائه خواهد کرد. ضمن تشکر از جناب آقای دکتر قشمی مدیر فرهیخته آکادمی، افتخار همراهی در برگزاری دورههای زیر را در کنار سایر اساتید محترم آکادمی دارم
دوره ۲ جلسهای به مدت ۸ ساعت با عنوان مدیریت محصول در بانکداری دیجیتال دوره ۱ جلسهای به مدت ۴ ساعت با عنوان سوپراپلیکیشنها و تحول دیجیتال بانکها
جهت کسب اطلاع از دورههای در حال برگزاری و آتی آکادمی صاد، به لینک زیر مراجعه فرمایید
در نقش مدیرمحصول، مالک محصول و یا مدیر پروژه شروع به کار کردید، اما نمی دونید تعریف دقیق وظایفتون چیه؟ یا شاید شما فکر میکنید که می دونید تعریف وظایفتون چیه اما بقیه از اون اطلاعی ندارند یا تفاوت دیدگاههایی بین شما وجود داره که کار رو برای شما و دیگران دچار چالش کرده؟
باید بگم شما تنها نیستید من و بسیاری از همکارانم با همین عناوین شغلی در سازمانهای مختلف مشغول به کار هستیم و همگی با چالش بالا درگیریم.
برای پاسخ دادن به موضوعاتی از این جنس به خودم، مدتیست درحال مطالعه در مورد این نقش ها و تفاوتها و شباهتهاشون و حوزه اختیار و عملکردشون هستم، در این مدت تونستم به مجموعه مطالب منتشر شده از منظرهای مختلفی برسم و در نهایت به یک جمع بندی منطبق بر خوانده ها و تجارب کاریم در پروژه ها و شرکتهای مختلف نزدیک بشم، تصمیم گرفتم اون رو منتشر کنم شاید بتونه سوالاتی رو از هم_چالشیهای خودم جواب بده و کمکی به حل موضوعات ایجاد شده ی حاصل از این دست مسائل بکنه.
دو سوال اساسی من این بود؟
– تعریف وظایف مدیرمحصول، مدیرپروژه و مالک محصول چیه؟
– نقش و جایگاه هر کدام از اینها در ساختار سازمانی کجاست؟
زمانی که به عنوان تحلیلگر در شرکتی نیمه دولتی مشغول به کار شدم، هیچ اثری از آثار عناوین محصولی در رده های شغلی مرتبط با چرخه تولید نرم افزار نه شنیده میشد و نه دیده میشد. اما به شکلی نرم و ناملموس فرهنگ سازمانی شرکتها از ساختارهای مبتنی بر واحد به ساختارهای مبتنی بر محصول تغییر شکل دادند و به تبع اون عناوینی مثل مدیر و مالک محصول بیش از قبل شنیده و به مرور در آگهی های استخدامی و در سازمان ها دیده شد. البته ورود و استفاده از متدولوژی های اجایل مثل اسکرام هم در مدیریت چرخه حیات نرم افزارها در این قضیه بی تاثیر نبوده.
اگر جستجوی ساده ای در گوگل در مورد مدیرمحصول و مالک محصول داشته باشید، مطالب زیاد و اکثرا مشابه ای رو میتونید ببینید که بیشتر محتوی اونها شبیه هم هست، نکته ای که لزوم نوشتن این مطلب رو برای من ایجاد کرد جمع بندی و مقایسه ای مبتنی بر تجربه کاری در این نقشها بود. با این توضیح قصد ندارم مطلب رو خیلی به سمت و سوی جزئیات این نقش ها به صورت مستقل ببرم چون در سایر منابع میشه در موردشون مطالعه داشت، اما اگر بخوام شما رو همراه خودم در مسیر رسیدن به پاسخ سوالاتم ببرم باید برای هر کدوم حداقل در یک پاراگراف شرح وظیفه (به تعبیرِ من درست) تعریف کنم:
مدیرمحصول
مسئولیت تعریف، توسعه، بازاریابی، پشتیبانی و اجرای موفق یک محصول به صورت کامل در اختیار یک مدیر محصول هست. همین تعریف چند کلمه ای خودش نشون میده که یک مدیر محصول باید دانش قابل قبولی در حوزه های شناخت بازار و کاربران و فضای رقبا، حوزه های فنی و تکنولوژی های به روزِ مورد استفاده در سازمان (والبته در خارج سازمان)، توانایی پردازش اطلاعات و تحلیل اونها و ارائه استنتاجات مدیریتی در این ارتباط، درک و دانش کامل از کسب و کار و البته تحلیل های مالی و برآورد سود و زیان ده بودن محصول رو داشته باشه (حداقل دانش موردنیاز رو بیان کردم) و در کنار همه ی اینها مدیریت زمانبندیِ تولیدِ و فروش محصول رو هم داشته باشه.
ذکر این توضیح رو ضروری میدونم که یک فرد قرار نیست همه این کارها رو به تنهایی انجام بده و یک تیم در کنار سایرتیم ها از پس انجام این امور بر میاد و من تنها از واژه ی مسئولیت و لزوم داشتن دانش برای ایفای مسئولیت استفاده کردم.
مالک محصول
با باز شدن بحث اسکرام به شرکتهای نرم افزاری نقش مالک محصول هم بر سر زبانها افتاد، مالک محصول در متدلوژی اجایل و در تعامل با تیمهای توسعه نرم افزار نقش مدیریت بک لاگ ها رو به عهده دارند.
سوال اصلی اینه که ورودی های بک لاگ از کجا تامین میشه؟
اگر نقش مدیرمحصولی در سازمان داشته باشیم ورودیهای این بک لاگها از مرجع مدیرمحصول تعیین و تدوین میشه و اگر نقش مدیرمحصول نداشته باشیم این وظیفه به مالک محصول منتقل شده که پس از تایید مدیرعامل (یا هر نهاد بالادستی) در لیست بک لاگ قرارشون میده.
جنس فعالیتهای مالک محصول که در زیرمجموعه مدیرمحصول قرار می گیره بیشتر از جنس رسوندن محصول از مرحله تعریف نیازمندی تا تحویل محصول از تیم فنی هست.
مدیر پروژه
در ساختارهای قدیمی نقش مدیرپروژه (حداقل اسماً) مساوی با نقش مدیرمحصول بود. در اون شرایط مدیران پروژه علاوه بر مدیریت زمانبندی، وظایفی که در ذیل بخش وظایف مدیرمحصول اسم بردم رو هم به عهده داشتند. اما در ساختارهای جدید که نقش مدیرمحصول و مالک محصول رو داریم، مدیرپروژه عملا یا وجود نداره یا اگر وجود داره در ابعاد همون محصول وظایفی مثل استانداردسازی و کنترل حرکت اعضا در چارچوب استانداردها، زمانبندی و نگهداشت زمان تیم ها و افراد مختلف مرتبط با همان محصول خواهد بود.
تجربه شخصی من در تیم های مدیریت محصول مختلف میگه که حداقل در شرکت های نرم افزاری چنین نقشی به صورت مستقل اگر تعریف بشه، خیلی کارا نخواهد بود. اون هم به دو دلیل، اول نداشتن قدرت (در حد مدیرمحصول) برای جلب همراهی تیمها و افراد و دوم نداشتن دانش در حدی که درک کاملی از ابعاد کار داشته باشد. بنابراین عموما این نقش اگر برعهده مدیران محصول باشد همیشه خروجی بهتری عاید تیم محصول و سازمان خواهد شد.
درسازمانها یا ساختارهای کوچک و جور دو و یا هر سه مسئولیت رو یک نفر و بعضا شخص مدیرعامل به عهده می گیره و قاعدتا این موضوع در مورد سازمانهای بزرگ و یا ساختارهای بزرگ جوابگوی موضوعات و مسائل نخواهد بود.
این نکته تکمیلی رو هم بگم که در بحث کلان سازمانی، سازمان ممکن است نیاز به PMO یا دفترمدیریت پروژه داشته باشد که به صورت کلان و در ابعاد شرکت برنامه زمانبندی و یا بودجه و منابع انسانی را کنترل و پایش کند که بحث جدایی است و دراینجا وارد این بحث نمیشم.
اگر نخوام متن رو خیلی طولانی کنم، بسنده می کنم به چارت سازمانی پیشنهادی من با تعاریفی که در بالا بهشون رسیدم و خودش گویای همه چیز خواهد بود:
در این چارت مدیریتی تحت عنوان مدیریت کسب و کار، وظیفه همسوسازی، رفع چالشها، سیاستگذاری در حوزه محصول، بودجه ریزی کلان، زمانبندی و سایر موضوعات تیمهای محصولات مختلف را مدیریت می کند.در ذیل این مدیریت مدیران محصول تعریف و در ذیل این مدیران مالکان محصول جای می گیرند.
ارتباط مدیریت کسب وکار و سایر مدیریتهای همسطح از جنس خدمات دهی و خدمات گیری و به صورت ماتریسی است.
و در پایان همون طور که پیتر دراکر در کتاب خودش با عنوان چالشهای مدیریت در قرن بیست ویکم میگه ساختار سازمانی، حقیقتاً حل کنندهی مشکلات سازمان نیست. مشکلات فرآیندی و مشکلات پرسنل، هرگز با تجدید و اصلاح یک ساختار سازمانی حل نمیشوند و همون طور که همگی می دونیم هیچ ساختارسازمانی یگانه ای برای همه ی سازمانها عالیترین نیست و این موضوع بسته به رسالت و ابعاد و صنعت فعالیت هر سازمان میتونه متفاوت باشه. مسئله اصلی این هست در هر سازمانی بهترین ساختار تدوین و براساس اون حرکت بشه و معیارهای موفقیت محصول و به تبع اون معیارهای موفقیت مدیران محصول شفاف و واضح بیان بشه.