سفر در جاده های بی نشان

به این جمله بدیهی آگاهیم که توسعه محصول جدید نیاز به خلاقیت داره… اما آیا به همون بدیهی می پذیریم که خلاق بودن، سفر در جاده های بی نشان است؟


در مسیر توسعه محصولات جدید، بیشترین تصمیمات ما برپایه حقایق شدیدا نادرست یا ناکافی گرفته میشن و نکته جالب اینکه ما می دونیم چه حقایقی رو نیاز داریم و شیوه رسیدن به اونها چطوره اما … اما وقت و پول کافی نداریم!


پس این میشه که در اولین زمان ممکن با حداقل پولِ ممکن برای عقب نموندن از رقبا در جاده های بی نشان شروع به حرکت می کنیم، ماجرا به اینجا ختم نمیشه و شاید از همه اینها بدتر میتونه زمانی باشه که بر پایه حقیقتی دانسته پا در جاده بذاریم و در میانه راه متوجه بشیم که اون موضوع دیگه حقیقت نیست!


بپذیریم خلاقیت، ریسک به همراه داره و پذیرش ریسک رو با درک شهودی و یا همون شمّ درکِ مطلب مخلوط و توشه راهمون در جاده های بی نشان توسعه محصولات جدید کنیم.

اثرهاله ای در محصولات جدید

من هم مثل شما در مورد اثر هاله­ ای (halo effect) در حوزه روانشناسی مطالبی رو خوندم و در موردش کم و بیش فکر کردم و نمونه هاش رو هم در زندگی خودم کم ندیدم.

این اثر چی میگه … میگه که نوعی از سوگیری یا خطای شناختی وجود داره که در اون افراد ویژگی­های مشخصی از یک انسان یا هر پدیده دیگه ای را مبنایی برای قضاوت درباره کل آن قرار می دهند.

حالا چند وقتیه به این موضوع فکر می کنم که اثرهاله ای در حوزه طراحی محصولات جدید هم خودش رو به شکل واضحی نشون میده. کی؟ وقتی که با دیدن محصولِ موفقِ سایرشرکتها به خودمون بگیم اگر ما هم این محصول را تولید کنیم موفق خواهیم شد و بلافاصله دست به کار تولید بزنیم.

دیدن و آموختن از نمونه محصولات موفق حتما مفید و حتی لازمِ، اما نکته اینجاست که آیا خوب و­ دقیق به پیشینه تحقیقاتی، زمان و هزینه ­ی صرف شده برای پیش تحقیق و تولید و پس ­تولید، توان نیروی انسانی موجود و موردنیاز و قابل دسترس، حمایت و در یکراستا بودن مدیریت بالادستی ها و دهها موضوع دیگری که باعث شکل گیری موفقیت محصول اون شرکتها شده هم فکر کردیم؟

چقدر در سازمانهامون پیش اومده که با دیدن محصولِ جدید یکی از رقبا، بدون مکث و درنگ دست به کار تولید زدیم تا به زعم خودمون از گردونه ی رقابت عقب نیفتاده باشیم؟